روشنک بنت سینا

یادداشت‌های فاطمه کشاورزی

روشنک بنت سینا

یادداشت‌های فاطمه کشاورزی

اینجا دختری قلم می‌زند که زن خلق شده، در ایران هبوط کرده، بین قوم لر بزرگ شده، در حوزه علمیه خود را یافته و قرار است در پیچ و خم زندگی به کمال برسد.

پیوندهای روزانه

بسم الله

دارم یکی یکی آدم‌هایی را می‌شمارم که روزی دوستشان داشتم و هنوز هم دوستشان دارم ولی یا ازشان دور شدم یا از خودم دورشان کردم. نه حرف دلشان را زدند و نه حرف دلم را زدم. دلم روزی را می‌خواهد که بهم زنگ بزنند. بهشان زنگ بزنم. بهم پیام بدهند. بهشان پیام بدهم. یکی من بگویم، یکی آنها بگویند و با هم ساعت‌ها درد و دل کرده باشیم. تراژدی این نیست که ازشان دوری یا ازت دورند. تراژدی آنجایی است که وقتی داری اسماعیلت را قربانی می‌کنی و دستت می‌لرزد، آنها تو را یک آدم ضعیف خطاب کنند نه یک عاشق که قبل از نشانه رفتن رگ گردن اسماعیلش و خیرات کردنش، ذره ذره قلب خودش را زیر خنجر که هیچ، زیر ساطور گذاشته که خودخواه نباشد. ازشان دور شدم، دست و دلم لرزید. از خودم دورشان کردم، دست و دلم لرزید. اما نه از سر ضعف.

 

روشنک بنت سینا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی