بسم الله
آدمهای زیادی از این پیاده رو و زیر آن تابلو رد میشوند و دوست دارند بدانند داخلش چه شکلی است و ما طلبهها صبح تا ظهرمان را چگونه میگذرانیم. فکر میکنند پنج سال آزگارمان را در حوزه مداحی و روضه خوانی یاد میگیریم یا فقط از روی قرآن میخوانیم. از ما زیاد پرسیدند «تو حوزه مداحی یاد میگیرید نه؟ الان میتونید خوب مداحی کنید؟» اما دریغ از یه ربع ساعت کلاس روضه و روضهخوان شدنمان. حوزه قواعد عربی یاد گرفتیم و احکام، تاریخ، اصول، فلسفه، منطق، اخلاق، قرآن، تفسیر و یکی دو درس دیگر. منی که روز اول به قصد اسلامشناس شدن حوزه رفتم فقط توانستم به همهی اینها یک ناخونک بزنم. پنج سال درس و بحث طلبگی گذشت و سال آخر و الان به حرف اساتیدی که سالِ اولِ حوزه بهمان میگفتند: «شما الان مثل ماهی هستید که در آب است و قدر این مکان را نمیداند مگر روزی که از اینجا بروید»، پی بردیم. اگر اساتید هم نمیگفتند از روی سایش دست پیرمرد و پیرزنهایی که به قصد تبرک در و دیوار حوزه را لمس میکردند و به صورتشان میکشیدند و به سمت دروازه کازرون میرفتند و هیچ وقت معرفتمان به پای معرفت آنها نمیرسد، باید دستگیرمان میشد که کجا آمدهایم و کجا هستیم! همانها که شاید در دل میگویند: «کاش زمان به عقب برگردد و یک بار دیگر پشت این دَر به اتفاق خانم دکتر مجلس بگیریم و دسته جمعی بر محمد آل محمد صلواتی بفرستیم».